توریست*طنز
باقر خوش قیافه بود ، قد بلند ، چهار شانه ، چشم های رنگی و مو های بور.تعریف میکرد برای ماموریتی عازم تهران بودم.در بین راه برای استراحت به کنار زاینده رود رفتم. کیف سامسونت جیمز باندی و عینک دودی ام غلط انداز بود. در حال خودم بودم که خبر نگاری با یه دوربین به سمت من آمد. بعد از مٍن و مٍنی گفت : "مستر ، دو یو اسپیک انگلیش؟" (آقا آیا شما میتوانید به انگلیسی صحبت کنید؟)
خنده ام گرفته بود ، عینک رو برداشتم ، نگاهی به چشمان متعجبش انداختم و گفتم :"نو ، آی اَم لُر" (نه ، من لر هستم)
خاطره ای از شهید باقر سلیمانی
تولد : 1337/10/3 _استان فارس ، کازرون ، خشت
سمت : فرمانده گردان حضرت زینب (س)
شهادت 1364/11/22 _ منطقه فاو ، عملیت والفجر 8

+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۸/۱۴ ساعت 14:22 توسط بچه های اشلو
|
سلام به همه دوستان گل