مسلسل غنیمتی


هاشم آر پی جی زن ماهری بود. آن روز با دوربین به تماشای تانکی که با آر پی جی شکار کرده بود ، نشسته بود که متوجه شد مسلسل روی تانک سالم است . روبه همرزمان گفت : "چه کسی حاضر است آن مسلسل را بیاورد؟"

آتش سنگین دشمن جواب هاشم را داد. هاشم منتظر کسی نشد ، سریع روی موتور پرید . با سرعت به سمت تانک سوخته رفت و با آچار ، مسلسل را باز کرد . بعد آن را محکم به ترک موتورش بست.

هنوز به نیروهای خودی نرسیده بود که خمپاره و گلوله های تانک شروع به شخم زدن دشت کردند. در عرض چند ثانیه محشری به پا شد. گرد و خاک بلند شده دید همه را کور کرده بود. همه یقین داشتیم که هاشم در این معرکه جان سالم به در نمیبرد. ناگهان صدای معجزه ... معجزه .... یکی از بچه ها بلند شد.هاشم بود. سالم و خندان روی موتور با مسلسل غنیمتی وارد خاکریز خودی شد.


سردار شهید هاشم اعتمادی

تولد 1341  _ سپیدان

شهادت : 1365/10/25  _ شلمچه کربلای 5

سمت : فرمانده تیپ امام حسن (ع)


برای اطلاعات بیشتر از این شهید بزرگوار اینجا کلیک کنید

توسل

شب عملیات قدس 3 بود. هاشم به من گفت : "یکی از گردان ها دچار مشکل شده ، سریع کاری بکنید."

گفتم چه کار کنیم ، از دست واحد تبلیغات چه کاری بر میاید ؟!

متعجبانه نگاهی به من انداخت و گفت ، :"یعنی تو که در تبلیغات بودی نمیدانی در این شرایط باید چه کار کنی؟"

با اطمینان از حرف خود گفت : " در این مواقع باید دعای توسل راه بیندازی!"

دو سه نفر از بچه ها جمع شدند و دعای توسل راه انداختیم ، مدت زیادی از اتمام دعا نگذشته بود که بچه های گم شده با تعداد زیادی اسیر وارد مقر شدند.


خاطره ای از سردار شهید هاشم اعتمادی

فرمانده تیپ امام حسن ع

ولایت فقیه


از هاشم سوال کردم جز کدام جناح سیاسی هستی؟

گفت : "پدر جان ، دین من اسلام هست ، کتابم قرآن. هر چه قرآن بگوید عمل میکنم ، کاری هم به دسته بندی های سیاسی ندارم."

چند لحظه سکوت کرد ، کمی فکر کرد و ادامه داد : "اگر ولایت فقیه بگوید دو دستی اسلحه خودتان رو تحویل دشمن بدهید من این کار رو میکنم ، چون سخن ولایت فقیه ، سخن  قرآن و خداست"

خاطره ای از سردار شهید هاشم اعتمادی

تولد : اسفند 1341  _ استان فارس ، سپیدان ، روستای سنگر

شهادت : 1365/10/25   _ شلمچه ، کربلای 5

سمت : فرمانده تیپ امام حسن (ع)