مثل علی اصغر

از کودکی دست در آب های حوض میکرد و آنها را به آسمان می پاشید و میگفت :"من دوست دارم مثل حضرت علی اصغر (ع) شهید شوم"

به آرزویش هم رسید . ترکش به حنجر ایشان خورده و زخم بزرگی روی گردن ایشان ایجاد کرده بود. هنگامی که ایشان را در قبر گذاشتند و گلباران کردند. یک غنچه از گل ها وارد این حفره شد و به خون شهید آغشته شد.

آقای دستغیب وقتی این شاخه گل را از زخم خارج کردند ، خون تازه از محل زخم جاری شد. ایشان این شاخه گل را از زخم خود خارج کردند و در آب گذاشتند . عجیب این گل تا روز چهلم شهید تازه و با طراوت ماند. بعد از مراسم چهلم ، ناگهان پژمرد و خشک شد.

خاطره ای از سردار شهید عبدالحمید حسینی

برای اطالاعات بیشتر ، در کادر سمت راست ، قسمت شهدای استان ، نام ایشان را انتخاب کنید


عاشق مهدی(عج)


عاشق امام حسین (ع) بود. عشق امام حسین (ع) ایشان را به شناخت بهتر اهل بیت کشاند. در مورد اهل بیت تحقیق میکرد و از هرکدام چیزی می آموخت تا رسید به حضرت حجت (عج) به دنبال تحقیقات بیشتر ، به دنبال امام زمان رفت . تحقیق کرد و کارهایی که برای شناخت امام زمان (عج) لازم بود را انجام داد تا بالاخره به آن چیزی که میخواست ، رسید. تا جایی که در وصیت نامه اش نوشته بود :

" مولایم ، سرورم ، از وقتی شما را شناختم ، دیگر سر از پای نمیشناسم."

سردار شهید عبدالحمید حسینی

تولد 1341 _شیراز

شهادت : 1361/12/13  _ فکه

سمت : فرمانده گردان