غلام حسین

زائر کربلا بودم. دست به پنجره های ضریح امام حسین (ع) فرو کردم با حالت زار از ایشان پسری خواستم که غلام ایشان باشد. ده ماه بعد ، پسرم در 13 رجب ، روز میلاد امام علی (ع) به دنیا آمد و او را غلامحسین نامیدم. عشق به امام حسین (ع) از همان کودکی در وجودش شعله میکشید ، چه شب های سردی که سوار بر موتور از روستایی به روستای دیگر میرفت و برای روستاییان از امام حسین (ع) میگفت و نوحه و مرثیه میخواند. اوج این عشق در وصیت نامه اش پیداست ، جایی که نوشته بود :
" خدایا من خجالت میکشم در روز قیامت سرور شهیدان بدنش پاره پاره و من سالم باشم . بار پروردگار از تو میخواهم هر زمان که صلاح دانستی شهید شوم
( ضمن اینکه به تمام مقربانت قسمت میدهم که مرگ در رختخواب را نصیبم نکنی)
اگر شهادت نصیبم شد ، بدنم تکه تکه شود تا شرمنده نباشم!"
آرزویش مستجاب شد ، وقتی شب 21 ماه رمضان شب شهادت امیر المومنین گلوله مستقیم تانک با پیکرش خورد و تکه تکه شد !
خاطره ای از سردار شهید غلامحسین عارف
برای اطالاعات بیشتر ، در کادر سمت راست ، قسمت شهدای استان ، نام ایشان را انتخاب کنید

سلام به همه دوستان گل